یک مرد در ادامه ی باران بهانه شد
برگشت و در خدای خودش جاودانه شد
با آنکه موج ، موج ، عطش تازیانه بود
حتی برای غربت دریا کرانه شد
وقتی که فتنه طاقت آیینگی نداشت
حتی برای کوفه ی نامرد شانه شد
رقصید و زخم ، زخم به عریان رسید و بعد
رقصید و زخمه ، زخمه پریشان ترانه شد
تا کربلا بهانه شود رو به انتظار
برگشت و در خدای خودش جاودانه شد
کلمات کلیدی :